همشهری آنلاین: مذاکرات لوزان همچنان در صدر اخبار روزنامه‌های صبح سه شنبه-۱۸ فروردین- دارند و برخی از روزنامه‌های صبح ستون سرمقاله خود را به موافقان یا مخالفان این بیانیه اختصاص داده‌اند.

اسدالله اطهری. استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه شرق با اشاره به حضور اردوغان در ایران با تيتر«اردوغان و قدرت منطقه‌ای ایران»، نوشت: روزنامه شرق؛۱۸ فروردین
سفر نخست‌وزیر ترکیه به ایران، اهداف متعددی را دنبال می‌کند. مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی و روابط دو و چندجانبه از جمله محورهای گفت‌وگوهای ایران و ترکیه خواهد بود. همچنین روابط اقتصادی و خرید نفت ایران توسط ترکیه برای دو کشور دارای اهمیت است. در این سفر دومین جرقه ایجاد شورای راهبردی که بین ایران و ترکیه با سفر روحانی به امضا رسیده بود، زده خواهد شد. همچنین مسائل سیاسی و امنیتی و مبادلات فرهنگی، آموزشی و دانشگاهی در این سفر مطرح خواهند شد. سازمان ارتباطات اسلامی ایران با بنیاد آتاتورک هرسال یک‌بار در یک کشور جلسه فرهنگی دارند؛ که در آینده در شیراز برگزار خواهد شد. بی‌تردید اظهارات اخیر اردوغان درباره نقش ایران در سوریه، عراق و یمن بر این سفر سایه انداخته است و موضوع نفوذ ایران و ترکیه در بخش‌هایی از منطقه و چالش‌های سیاست‌های منطقه‌ای دو‌کشور، بیش‌از‌پیش مطرح شده است. به‌نظر می‌رسد بزرگ‌ترین مسئله، حمایت ترک‌ها از مخالفان اسد و جبهه النصره است.

همچنین ترکیه از حمله عربستان به یمن پشتیبانی کرد اما از یاد نبریم که ترکیه نتوانسته بسیاری از سیاست‌های منطقه‌ای‌اش را به نحو مطلوب پیش ببرد. ترکیه در لیبی مداخله نظامی کرد که وضعیت امروز آن را شاهد هستیم. در مصر، ترکیه با کودتا علیه مرسی مواجه شد. همچنین روند‌ها در تونس برخلاف انتظار ترکیه پیش رفت. بااین‌حال ترکیه، در کنار ایران و مصر، سه‌کشور منطقه هستند که قدرت طبیعی دارند؛ یعنی قدرت آن‌ها متکی بر تاریخ است و مانند دیگر کشور‌ها مصنوعی نیست. ایران و ترکیه دارای استعداد، قدرت و ظرفیت «هژمون‌شدن» نیز هستند. ایران هرگز تلاش نکرده به حوزه‌های نفوذ ترکیه وارد شود و برعکس، این ترکیه بوده که سعی کرده حوزه‌های نفوذ ایران را، برای مثال در سوریه به چالش بکشد. نکته دیگر این است که حوزه نفوذ ایران طبیعی، غیرنظامی و فرهنگی است. ایران اگر هم در جایی وارد شده، برای برقراری نظم و ثبات بوده است. باید پرسید آیا ترک‌ها ترجیح می‌دهند که سوریه به دست داعش بیفتد؟ چگونه حزب عدالت و توسعه ترکیه که ادعای دموکراتیزاسیون دارد و اسلام را می‌خواهد می‌تواند با رژیم‌های سلطانی ائتلاف کند؟

به‌هر‌حال در این موارد باید به نقش سیستم مالی عربستان و قطر هم توجه کرد. ترکیه فقط مانند ترکیه قابل مطالعه است. ترکیه مانند پاکستان یا هیچ‌یک از دیگر کشورهای خاورمیانه نیست. نیروهای ناتو در چند‌شهر ترکیه مستقر هستند. ترکیه با رژیم اسرائیل روابط و همکاری دارد. تمامی این موضوعات، ترکیه جدید را شکل می‌دهند و باید آن‌ها را مدنظر قرار داد. ایران و ترکیه از زمان پهلوی اول تا امروز درمجموع همکاری خوبی داشته‌اند. دو کشور تجدد، دولت- ملت‌سازی و دموکراتیزاسیون را باهم آغاز کرده‌اند. مرزهای دو‌کشور در صلح و ثبات بوده است. عضو پیمان‌های متقابل همچون اکو بوده‌اند و درک خوبی هم از یکدیگر دارند. در زمینه مذاکرات هسته‌ای هم ترکیه با ایران همکاری داشته و‌گاه میزبان مذاکرات بوده است. وجود برخی اختلافات طبیعی است. در روابط دوجانبه، باوجود اینکه نوع سیستم‌ها متفاوت است و در هر دو‌کشور عواملی هستند که نمی‌خواهند ایران و ترکیه به هم نزدیک شوند، اما درک همسایگی خوب است. ترک‌ها در عمل، همسایگانی بهتر از عمان و عراق بوده‌اند. با توجه به پیامدهای تفاهم سیاسی هسته‌ای در سوئیس، سفر اردوغان به تهران اهمیت بیشتری می‌یابد. ترکیه، هم از پیامدهای سیاسی و هم از پیامدهای اقتصادی بیانیه هسته‌ای ایران متاثر خواهد شد.


با برداشته‌شدن تحریم‌‌ها، ایران دارای شرکای تجاری جدیدی خواهد بود. در شرایط جدیدی که ممکن است توافق هسته‌ای در آینده برای ایران ایجاد کند، ترکیه باید برای تجارت با ایران رقابت بیشتری کند و این یعنی رقابت با کشورهایی مانند آلمان یا شرکت‌های بین‌المللی. آنکارا از امکان صدور گاز ایران به اروپا از طریق خط لوله در خاک این کشور استقبال خواهد کرد و تداوم روابط حسنه با تهران را خواستار خواهد شد.

 

  • منطق دفاع یا رد تفاهم لوزان

روزنامه اعتماد نیز در ستون سرمقاله خود به موضوع بیانیه لوزان اشاره کرد و نوشت: روزنامه اعتماد؛۱۸ فروردین

اگرچه روشن است که اکثریت قاطع مردم ایران از تفاهم به دست آمده با ١+۵ حمایت می‌کنند، هرچند بیشتر این مردم تصور روشنی از جزییات آن ندارند و برای آنان امکان‌پذیر هم نیست که در این زمینه کار‌شناس شوند، ولی چون از یک‌سو به دولت اعتماد دارند و از سوی دیگر می‌بینند که بسیاری از فعالان سیاسی و کار‌شناسان مورد اعتماد از آن حمایت می‌کنند، همین را برای دفاع از تفاهم کافی می‌دانند. در این میان عده‌ای هم هستند که ساز مخالفت می‌نوازند و توافق را به دادن اسب زین شده و گرفتن افسار پاره تشبیه کرده‌اند، به نقد تفاهم موجود پرداخته‌اند ولی پیش از هر چیز باید گفت که دفاع یا رد یک چنین تفاهمی بر چه اساس باید باشد؟
ابتدا و پیش از هر چیز باید گفت استناد به اظهارات بیگانگان مبنای مناسبی برای نقد، اعم از رد یا تایید نیست. اینکه عده‌ای مخالفت اسراییل را پایه‌ای برای دفاع از این تفاهم بدانند یا عده دیگری برعکس موافقت قلبی (از کجا متوجه شده‌اند را نمی‌دانیم) اسراییل را دلیلی بر رد تفاهم بدانند، یا اینکه اوباما و کری چه گفته‌اند هیچ‌کدام دلیل قابل قبولی برای دفاع یا رد نیست زیرا آنان هم مخاطبان خود را دارند و سیاسی و نه کار‌شناسی سخن می‌گویند. همان‌طور که مسوولان ما هم از همین منظر سخن می‌گویند.

نکته دوم اینکه مذاکره برای انجام معامله است. وارد شدن در یک معامله به معنای پرداخت هزینه در برابر دریافت یک کالا یا خدمات است. اگر کسی با اصل معامله حرف دارد، دیگر نیازی به اظهارنظر درباره جزییات آن نیست ولی هنگامی که انجام معامله پذیرفته شد، فقط بحث جزییات و شرایط معامله و قیمت است که باید درباره آن توافق شود. از این نظر نیز روشن است که انجام یک معامله هسته‌ای در اساس و از سوی نظام پذیرفته شده است و در این مرحله درباره آنجای بحثی نیست.

در مرحله بعد، قیمت کالای سیاسی را موازنه قوا و قدرت یا نیاز طرفین تعیین می‌کند، هیچ چیز به معنای واقعی قیمت ذاتی ندارد. قیمت هر چیزی برحسب شرایط و نیاز طرفین تعیین می‌شود. ارزش یک لیتر آب خوردن، در کنار یک چشمه پر آب، در حد صفر است، در حالی که یک بطری آب در کویر خشک که تا چشم کار می‌کند از وجود آب و آبادی خبری نیست، بسیار باارزش است و ممکن است حاضر شویم آن را گران‌تر از طلا هم بخریم. بنابراین ارزش کالا‌ها و هزینه‌های رد و بدل شده نسبی است و به موقعیت خریدار و فروشنده و نیاز آنان برمی‌گردد. وقتی که تشنه‌ایم و آب در دست نداریم، به هر قیمتی آب را می‌خریم ولی در کنار یک چشمه پرآب، حتی یک ریال هم برای پرداخت پول آب خوردن گران تلقی می‌شود.

با این مقدمه باید از منتقدان تفاهم لوزان پرسید که انتقاد آنان به کدام بخش ماجراست. به احتمال فراوان اصل انجام معامله را که گرفتن چیزی به ازای دادن چیز دیگر است ایرادی ندارند که اگر به این بخش ایراد دارند، جایی برای بحث باقی نمی‌ماند ولی اگر اصل معامله را می‌پذیرند، باید بگویند که چه چیزی را می‌خواستند بدهند و در برابر آن گمان می‌کردند چه چیزی را باید بگیرند؟
آنان حتما می‌خواستند غنی‌سازی در حد و اندازه‌های دلخواه و با ده‌ها هزار سانتریفیوژ و با نسل‌های بالا‌تر انجام شود و هیچ محدودیتی هم در غنی‌سازی نباشد و اراک هم مشغول تولید پلوتونیوم باشد و نظارت هم فقط در چارچوب N. P. T صورت گیرد. البته که این خواست مورد احترامی است ولی اگر طرف مقابل آن را نپذیرد و تحریم‌های موجود را ادامه دهد و تشدید کند، در این صورت باید بگویند که دستاوردهای و زمینه‌های مورد استفاده اورانیوم‌های غنی‌شده احتمالی در برابر هزینه‌های این تحریم چیست؟ این را توضیح دهند کفایت می‌کند زیرا در این مرحله مساله ما دیگر دستیابی به تکنولوژی غنی‌سازی نیست که تحصیل حاصل شده، بلکه مساله استفاده از اورانیوم غنی شده است. بنابراین منتقدان باید شرح دهند که کدام امتیاز را ایران از دست داده که منافع آن از امتیازهای کسب شده کمتر است.

این کار را موافقان تفاهم نیز ‌باید انجام دهند. به عنوان یک مدافع تفاهم معتقدیم که هدف اصلی غنی‌سازی چند چیز است؛ ساخت بمب، تولید سوخت، استفاده‌های پزشکی و درمانی و پژوهشی و سایر امور مشابه. ایران به دلایلی که بار‌ها اعلام کرده ساخت بمب در دستور کارش نیست. تامین تولید سوخت بوشهر نیز از سوی سازنده نیروگاه برای سال‌های متمادی تضمین شده، برای استفاده‌های پزشکی و درمانی و پژوهشی نیز تفاهم موجود کاملا راه را باز کرده است، ضمن اینکه در این مرحله دستیابی به تکنولوژی هسته‌ای محقق شده و قابل بازگشت نیست و تفاهم موجود هم مانع از نگهداری آن نیست. بنابراین اگر با حفظ این حد از تکنولوژی بتوانیم تمامی تحریم‌ها علیه ایران را‌برداریم، در واقع بزرگ‌ترین دستاورد هسته‌ای را داشته‌ایم. فراموش نکنیم از این پس تامین این دستاورد‌ها یعنی رفع تحریم‌ها جزو حقوق ایران است. بنابراین فارغ از جزییات موضوع به دلیل تداوم کار در نطنز و حفظ فردو و تغییر وضعیت اراک در برابر رفع تحریم‌ها، این تفاهم پیروزی محسوب می‌شود، هرچند طرف مقابل هم از آنچه گمان می‌کرد امکان ساخت بمب است خیالش آسوده می‌شود ولی صرف داشتن این تکنولوژی، موجب می‌شود که موازنه‌ای برای رعایت تعهدات از سوی مقابل تضمین شود. حال بر عهده منتقدان است که به جای نقل‌قول‌هایی که هیچ اعتباری ندارد و برای نقل‌کننده نیز اعتباری نمی‌آورد با استفاده از تحلیل هزینه و فایده به نقد تفاهم بپردازند.

  • آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت

 احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران در روزنامه ایران نوشت: روزنامه ایران؛۱۸ فروردین

این ضرب‌المثل پیشنهاد رئیس فرهنگستان ادب به مسئول ارشد نظام اجرایی پیشین است که به جای یک عبارت نامناسب به کار گیرد. ایشان معمولاً الفاظ و تعابیر خاصی در خطاب به طرف‌های غربی مذاکرات به کار می‌برد. تعابیری که در عرف زبان و فرهنگ عمومی و ساحت سیاسی پسندیده نیست. البته با همین لحن و کلام از یک سو عملاً راه گفت‌و‌گو را می‌بست و از سوی دیگر به فضای پرخاش و هیجان دامن می‌زد.

این شیوه در مناسبات داخلی هم مکرر به کار گرفته شد تا جایی که یک بار مسئول ارشد دستگاه قانونگذاری را وادار به اعتراض صریح به این روال گفتاری که معروف به «بگم بگم» است، کرد. این لحن یک سویه در عرصه‌های داخلی و خارجی با پشتوانه برخی رسانه‌ها پیوسته دامنه پیدا می‌کرد و به فضای عمومی کشیده می‌شد. در چنین وضعیتی هرگونه مذاکره و گفت‌و‌گو ظرفیتی بیش از جنبه نمایشی و سرگرم‌کننده نداشت و عملاً نوعی اتلاف وقت و ضایع کردن سرمایه‌های مادی و معنوی قلمداد می‌شد.‌‌ همان چیزی که موجب این برداشت از سوی طرف مقابل هم شده بود و گفته می‌شد که ایران در پی وقت‌کشی برای دسترسی به سلاح هسته‌ای است. در چنین شرایطی حتی حکم تعیین‌کننده فقهی مبنی بر حرام بودن تلاش برای دسترسی به سلاح کشتار جمعی، گوش شنوایی نمی‌یافت. ضرب‌المثل «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت»، با پیش درآمد افق توافق هسته‌ای درباره وضعیت جدید نیز مصداق دارد.

لحن کلام دولتمردان جدید در مناسبت‌های مختلف و بویژه رئیس جمهوری در روز پس از اعلام توافق، دوره جدیدی را رقم زده است که می‌توان مهم‌ترین عناصر آن را در عناوین صلح، عقلانیت و گفت‌و‌گو یافت. برگزیدن راه گفت‌و‌گو و تعامل از نکات روشن و برجسته این نگرش مدبرانه است که بنا به این موضع رسماً اعلام می‌کند روابط موجود با دیگران را بر اساس اعتماد‌سازی یک قدم ارتقا خواهد داد.

به عبارت دیگر گفت‌و‌گو در عین دفاع استوار و روشن از مواضع خود و بدون به کارگیری کلمات سبک از ویژگی‌های گفتمان و مدیران این دوره است. اگر این توان و ممارست در بحث و اقناع وجود نداشت هیچ‌گاه دستاوردی حاصل نمی‌شد که در آن به همه جهانیان نشان دهد ایران برای خود منطق قابل بحث و توافق دارد. این رویکرد در مذاکرات طولانی و فشرده هیأت ایرانی با ۶ طرف مقابل، خود را بخوبی نشان داد. از سوی دیگر بر این نحوه گفتار و رفتار، منطق و عقلانیت و تدبیر حاکم است و تبلور آن، اعتماد به نفس و آستانه تحمل وزیر امور خارجه و تیم مذاکره‌کننده و کلام محکم مسئولان ایرانی بود. این شجاعت و اعتماد به نفس از موضع دانایی و در چارچوب نرمش قهرمانانه است و نه مماشات ناشی از ترس یا اعتماد به نفس مبتنی بر جهل که نتیجه آن گفتار و کردار ناهنجار و فرار از گفت‌و‌گوست.

طبعاً از کشور ایران با آن همه سابقه روشن و گفت‌و‌گوهای طولانی فرهنگی با شرق و غرب عالم قدیم و جدید مانند یونان، روم، چین، هند، عرب و ترک و روس چنین انتظاری رواست و ایرانیان و سایر کسانی که این آیین، تاریخ و فرهنگ درخشان را می‌شناسند بحق انتظار داشتند کسانی سیاست‌های این تمدن را نمایندگی کنند که نسبت به آن دانایی و وقوف و خودآگاهی داشته باشند.

صرف‌نظر از نتایج مهم حاصله، نفس توان گفت‌و‌گوهای انتقادی و چالشی با طرف‌های بسیار غربی و تبیین موضوع هسته‌ای به عنوان مطالبه عمومی و منطقی از دستاوردهای ارزشمند ملی است که در تاریخ فرهنگ و دیپلماسی به عنوان نقطه عطفی خواهد ماند.

  • بعد از همه تفسیر‌ها...

حسین شمسیان در ستون سرمقاله روزنامه کیهان نوشت: روزنامه کیهان؛۱۸ فروردین
همزمان با انتشار و قرائت سند مکتوب مورد توافق ایران و ۱+۵ در لوزان سوئیس، باب تفاسیر و برداشت‌های گوناگون از متنی که قرار بود متن واحد و مشترک باشد آغاز شد و تا اینجای کار لااقل سه روایت ایرانی، آمریکایی و اروپایی از آن وجود دارد! در مقابل این نسخه‌های متعارض، مذاکره‌کنندگان محترم کشورمان کوشیدند این نکته را اثبات کنند که هیچ مغایرتی بین متن‌های منتشره وجود ندارد و نباید از این بابت نگران بود. با اینهمه، نمی‌توان تجربیات گذشته را نادیده گرفت. واقعیت و تجربه توافق ژنو نشان داد اعتراض منتقدان درباره نسخه‌های غربی، به جا و درست بوده و توجیهات و توضیحات، حقیقت را تغییر نمی‌دهد و طرف غربی توافقنامه را به تفسیر خود اجرا می‌کند و این ناشی از خوی خیانتکار و خدعه‌گر آنهاست.‌‌ همان که رهبر عزیز انقلاب درباره آن به تیم محترم مذاکره‌کننده هشدار داده بود.
اما در این مقال قصد بررسی و تطبیق متن‌های منتشر شده را نداریم و بالجمله - و بدرستی - بنا را بر دروغگویی و فریبکاری آمریکایی‌ها می‌گذاریم. همه سخنان دروغ و حتی متن آمریکایی‌ها را هم - که مقامات ما اصرار دارند آن را فکت شیت بنامند - فراموش می‌کنیم. به اصل بیانیه خانم موگرینی که وزیر خارجه محترم کشورمان هم ترجمه فارسی آن را قرائت کرد اکتفا کنیم. حتی بیاییم آن را هم به کناری بگذاریم و آن‌گونه که شایسته است، تنها به سخنان مسئولان مذاکره‌کننده کشورمان اعتماد کنیم و قول آن‌ها را حجت قرار دهیم و براساس آن به بررسی آنچه بر صنعت هسته‌ای ایران رفته بپردازیم. بدین منظور سخنان چند شب قبل وزیر خارجه محترم کشورمان در برنامه نگاه یک را مبنای یک ارزیابی و بررسی منصفانه قرار می‌دهیم.

 آنچه می‌توان به عنوان سه بخش مهم سخنان دکتر ظریف در سخنان وی مورد بررسی قرار داد عبارتند از: الزام‌آور نبودن بیانیه لوزان، تشریح محدودیت‌های پذیرفته شده توسط ایران و تبیین دستاوردهای کشورمان از این بیانیه. که به اختصار درباب هر یک به مواردی اشاره می‌شود:

۱- منابع غربی در سخنان و متون منتشره خود، مستقیم و غیرمستقیم این گونه عنوان می‌کنند که بیانیه (توافقنامه، تفاهمنامه و...) لوزان الزام‌آور بوده و ایران‌گریزی از اجرای آن ندارد. در مقابل مقامات کشورمان معتقدند که اصلا و ابدا چنین نیست و هیچ الزامی در این باره وجود نداشته و تا هنگام نگارش متن توافق نهایی، کشورمان هیچ تعهدی ندارد. این پافشاری تا آنجاست که دکتر ظریف، از متن اعلامی به عنوان «چرک‌نویس» یاد می‌کند! پذیرش این سخن آسان نیست. چراکه منطقی نیست وزرای ۵+۱ و تیم مذاکره‌کننده کشورمان پس از ماه‌ها مذاکره، نه روز فشرده و در بیانی درست‌تر چند شبانه روز وقتشان را صرف نگارش متنی فاقد ارزش حقوقی و بی‌اهمیت که بود یا نبود آن هیچ فرقی ندارد کرده باشند. اگر چنین است و متن موجود الزام‌آور نیست، آیا تیم مذاکره‌کننده کشورمان می‌تواند به سادگی اعلام کند قصد دارد در بیانیه غیرالزام‌آور کنونی تغییراتی ایجاد کند؟ پاسخ روشن است! اما علی‌رغم آنکه در این‌باره حرف و سخن فراوان است، با قبول سخن مسئولان کشورمان، این نکته را مزیتی مهم در بیانیه صادره دانسته و آن را به فال نیک می‌گیریم. وقتی چنین مزیت ارزشمندی در اختیار تیم مذاکره‌کننده باشد، دست فرزندان ملت باز است تا چنانچه در مشورت با نخبگان و یا بررسی‌های بیشتر، آن‌ها هم به این نکته پی بردند که منافع ملی در این مسیر رعایت نشده، به جبران مافات پرداخته و در راه تحقق آن گام بردارند. اگر چنین است - که امیدواریم چنین باشد- وقت آن است که داده‌ها و ستانده‌های این مسیر مورد بررسی قرار گیرد.

۲- در چند روز گذشته محدودیت‌های ناشی از بیانیه مذکور بار‌ها و بار‌ها برای مردم گفته شده و بعید است کسی از آن آگاه نباشد. براساس آنچه وزیر محترم امور خارجه کشورمان بیان کرد، قرار است حدود پنج هزار سانتریفیوژ «نسل یک» در سایت نطنز کار غنی‌سازی اورانیوم را ادامه دهد. خلوص اورانیوم غنی شده «۶۷/۳» بوده و ما اجازه داریم در طول پانزده سال تنها «۳۰۰ کیلوگرم «اورانیوم غنی شده داشته باشیم. به جز این، کشورمان حق ندارد در هیچ سایت و مرکز دیگری غنی‌سازی کند. با این ظرفیت و میزان خلوص، هر کس می‌تواند قضاوت کند که سیصد کیلو در طول ۱۵ سال، تنها یک دلخوشی ساده است و در اصل غنی‌سازی ویترینی و آزمایشگاهی است نه واقعی! این از غنی‌سازی! مرکز مهم وگران‌قیمت فردو که بابت ساخت آن میلیارد‌ها تومان و دلار هزینه شده، حق هیچ‌گونه غنی‌سازی نداشته و در آن به تحقیق و پژوهش در اموری غیر از غنی‌سازی اورانیوم پرداخته می‌شود! در عین حال هزار سانتریفیوژ هم در آنجا معطل خواهد شد! این سانتریفیوژ‌ها هم نباید کار غنی‌سازی را انجام دهد!

مفهوم دیگر این تصمیم این است که ما فقط چراغ آنجا را روشن نگه می‌داریم. می‌توانیم با سانتریفیوژهای آنجا آب میوه بگیریم اما به غنی‌سازی اورانیوم فکر هم نکنیم! رآکتور آب سنگین اراک هم باز طراحی شده و ماهیت آن تغییر خواهد کرد. به جز این‌ها باید به اجرای پروتکل الحاقی هم تن بدهیم تا بازرسان آژانس این امکان را داشته باشند که در هر زمان از هر مکان - به نظر خود- مشکوک (!) بازدید کنند. این‌ها بخشی از مهم‌ترین تعهدات کشورمان به موجب توافق لوزان است که تماما براساس متن سخنان دکتر ظریف بیان شد و در تشریح آن به هیچ منبع خارجی استناد نشده است. از همین چند عبارت خلاصه، می‌توان فهمید که صنعت هسته‌ای کشور به طور رسمی تعطیل ولی اسما فعال است! حال باید دید در مقابل این از دست دادن‌ها چه بدست آورده‌ایم؟

 ۳- منطق مذاکره عبارت از امتیاز دادن و گرفتن است و با توضیحی که درباره صنعت هسته‌ای کشورمان گذشت، باید امتیاز چشمگیر و قابل توجهی بدست آورده باشیم که چنین سخاوتمندانه حاصل تلاش دانشمندان هسته‌ای کشورمان را از دست بدهیم اما اجازه بدهید موضوع را از منظری دیگر بررسی کنیم. چندی قبل برخی افراد که داعیه فهم وکمال هم دارند، ادعا کرده بودند انرژی هسته‌ای هیچ فایده‌ای برای ما ندارد و نداشتن‌اش بهتر از داشتن‌اش است! فرض می‌کنیم در دنیا کسی پیدا شده و این گفته را قبول کرده است! و ما هم در عالم محالات به استناد منطق آنان پذیرفته‌ایم که اصلا انرژی هسته‌ای نه تنها مفید نیست که مضر است! عطایش را به لقایش بخشیدیم و همه تاسیساتش را برچیدیم! خوب، در عوض قرار است چه به دست آوریم؟ لابد آنچه که به سبب دنبال کردن انرژی هسته‌ای از ما دریغ شده بود و این یعنی رفع تحریم‌ها.

براساس سیاست بار‌ها اعلام شده نظام و تصریح رهبر معظم انقلاب، لغو تحریم‌ها هدف ما از مذاکرات است. اکنون این پرسش مطرح است که حتی در فرض فوق تحریم‌ها لغو می‌شود؟ پاسخ را از زبان دکتر ظریف می‌شنویم؛ براساس اظهارات وزیر محترم امورخارجه پس از اجماع نظر ایران و۱+۵، توافقنامه‌ای فی مابین طرفین منعقد می‌شود. منطقا در این توافقنامه ما ذیل همه تعهداتمان را امضا کرده‌ایم. باز هم براساس اظهارات ایشان چند روز (!؟) پس از توافق، شورای امنیت قطعنامه‌ای تصویب خواهد کرد و براساس آن تحریم‌هایی که به موجب قطعنامه‌های قبلی به کشورمان تحمیل شده را لغو خواهد کرد. ایشان بلافاصله و در ادامه تصریح کرد بین زمان تصویب قطعنامه با اجرای آن هم فاصله داریم! چرا!؟ چون قرار است آژانس پایبندی ما به تعهداتمان را راستی‌آزمایی کند. اکنون این پرسش کلیدی و حیاتی رخ می‌نماید که آژانس چه زمانی فعالیت ما را تایید می‌کند؟

لابد پاسخ می‌دهید پس از اجرای تعهداتمان. اما با کمال ناباوری باید گفت این تصوری کاملا اشتباه است! چرا که آژانس در طول بیش از یک دهه از حضورش در ایران و با اینکه سالهاست دوربین‌هایش تمامی مراکز هسته‌ای ما را رصد می‌کند و با وجود صد‌ها و هزاران برگ سند ارائه شده توسط جمهوری اسلامی، حاضر نشده اعلام کند فعالیت هسته‌ای ما صلح‌آمیز است! آیا با اعتماد به این سیستم قرار است به تعهداتمان گردن بنهیم!؟ پاسخ جناب ظریف تکان‌دهنده و با عرض معذرت منفعلانه است! ایشان می‌گوید آژانس «نمی‌تواند» گزارش مثبتی به نفع ما ندهد! آژانس «باید» ثابت کند یک نهاد مستقل است! آژانس «باید» حواسش باشد که دارد مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد! آیا این چند سوال همه ابزار یک ملت برای واداشتن آژانس به تایید فعالیت‌های هسته‌ای کشورش است!؟ یعنی همه برگ برنده ما همین است!؟ اگر مثل حالا دوازده سال طول کشید و علی‌رغم نداشتن یک برگ سند فعالیت نظامی، حاضر به اعلام صلح‌آمیز بودن برنامه ما نشد چه بایدکرد؟ با موعظه و سوال کار پیش می‌رود!؟

می‌دانید و می‌دانیم که نمی‌شود. شوربختانه این در شرایطی است که ما بخش قابل توجهی از توانمندی هسته‌ایمان را از دست داده‌ایم و برخلاف اظهارات دکتر ظریف، امکان مقابله به مثل و بازگشت از تعهداتمان وجود ندارد! چرا! چون اولا از یکطرف بلافاصله با مجازات‌های سخت شورای امنیت و۱+۵ مواجه خواهیم شد همان‌گونه که در ماجرای ترک تعهدات داوطلبانه (!) ناشی از بیانیه سعدآباد شاهد آن بودیم و ثانیا ما در ابتدا حدود ده هزار کیلو اورانیوم غنی شده‌مان را از دست داده‌ایم، قلب راکتور اراک را باز طراحی کرده‌ایم، فردو را کاملا تعطیل کرده‌ایم، پروتکل الحاقی را به اجرا در آورده‌ایم و.... کدام یک از این اقدامات برگشت‌پذیر است؟ آیا این یک معامله یکطرفه نیست؟ و آیا مردم عادی کوچه و خیابان برای خرید یک آپارتمان اینگونه معامله می‌کنند؟ به طور معمول پس از پرداخت بخشی از پول در هنگام عقد قرارداد، تسلیم بخش دیگر را به تحویل آپارتمان و تسلیم بخش سوم را به تنظیم سند موکول می‌کنند. یقینا حتی یک نفر از ذوق‌زدگان کنونی توافق، حاضر نیستند منزل خود را به جای شیوه مذکور به روش توافق لوزان به کسی بفروشند. آیا صنعت هسته‌ای به اندازه یک آپارتمان ارزش ندارد!؟

این‌ها درباره تحریم‌های شورای امنیت بود و درباره تحریم‌های آمریکا هم باید سخنی گفته شود. دکتر ظریف در این باره می‌گوید لغو تحریم‌های آمریکایی نیازمند تصویب کنگره است اما این یک دعوای داخلی است و دعوای داخلی آن‌ها به ما ارتباطی ندارد اینکه آن‌ها در داخل کشورشان چه می‌کنند به ما مربوط نیست. دولت‌ها به نمایندگی از کلیت حاکمیتشان مذاکره می‌کنند. می‌بینیم که لغو تحریم‌های آمریکایی هم با اما و اگرهایی همراه است و معلوم نیست اگر آمریکایی‌ها بخواهند جنگ زرگری داخلی خود را ادامه دهند یا پرونده هسته‌ای ما را وسیله‌ای برای منازعات انتخاباتی کنند، تکلیف ما چیست و دستمان به کجا می‌رسد!؟ ایشان در این باره هم به این اکتفا می‌کند که آمریکا دیگر نمی‌تواند این کار را بکند! دنیا چنین اجازه‌ای نمی‌دهد و امکان برپایی نظام تحریمی سابق وجود ندارد!

آنچه ذکر شد بدون کمترین استنادی به سخنان مقامات خارجی و صرفا با توجه به سخنان وزیر محترم امورخارجه کشورمان بوده و نشان از یک چیز دارد و آن «اعتماد» به وعده آمریکایی‌هاست. اکنون منتقدان حق ندارند به خاطر معامله بدون تضمین اعتراض کنند؟ آیا منطقی است آنگونه که دکتر ظریف درخواست دارد سه ماه صبر کنند و پس از توافق نهایی یعنی روزی که کار از کار گذشت نسبت به آن انتقاد کنند!؟ و آیا بهتر نیست به این پرسش‌های ساده پاسخی صریح و روشن داده شود؟

کد خبر 291466

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha